loading...
کـــــاریـــزمــــــــــات
آخرین ارسال های انجمن
نوید شتابی فرد بازدید : 347 1391/03/31 نظرات (0)

.به جورابهایی که سال به سال رنگ شستشو نمیبینه وبوش تا یک کیلومتری میاد

2.نمره 12ریاضی سال اول ابتدایی شون (تنها نمره قبولی در سالهای تحصیلی!)

3.کشتن جوجه پسر همسایه(آخه هرچی خواهش کردن بهشون نداده بوده)

4.در رفتن از زیر کتک های مامان (چون خیلی چالاک بودن!!)

5.پونز گذاشتن روی صندلی معلم(آخه نمره نمیداده وبا درسش حال نمیکردن؟!)

6.خراب کردن اسباب بازی بچه فامیلشون(چون خیلی باهاش پز میداده!)

7.ضایع کردن یه دختره توکلاس دانشگاهشون(بعداباپنچری چرخ ماشینشون مواجه شدن!!!!)

8.اتاق شلوغتر از بازار شام!

9.لباسای چرکشون(بایه دوش ادکلن همه چی رو حل میکنن!)

10.به تیپشون!!!!!

11خودتون بگید!

 

این مطالب فقط جنبه طنز و سرگرمی داره.

نوید شتابی فرد بازدید : 350 1391/03/31 نظرات (0)

از دید مسئولین بالا مقام دانشگاه :

- مهمترین رکن یک دانشجوی نمونه ، پرداخت به موقع شهریه است .

- در مرحله اول ثبت نام دو چیز کافیست اول پذیرفته شدن و دوم فیش واریزی شهریه ، بقیه مدارک باشه برای بعد ( پول مهمه )

- دانشجو فردی است که باید به موقع و قبل از استاد سر کلاس حضور داشته باشد

- نگاه او قبل از کلاس به کفشهایش و در کلاس به جزوه هایش باشد .

- فاقد هر گونه آرایش ظاهری ، باطنی ، داخلی و خارجی باشد .

- از خونه مستقیم بره داخل کلاس و بعد از کلاس مستقیم بره خونه .

- هر چی استاد و مسئولین دانشگاه گفتن بگوید چشـــــــــــم .

- کاری به کار کسی نداشته باشه و کلا" چیکار داره که کی به کی یا با کی تا کی چیکار داره !!!

از دید اساتید محترم و زحمتکش :

- سر کلاس سکوت رعایت شود .

- سوالات سخت مطرح نشود .

- هر کس بیش از 4 جلسه غیبت کند بی تربیت میباشد در نتیجه حذف .

- کسی تیکه نیندازد .

- افراد آخر کلاس ، ندید حذف

- تقلب = مرگ

- پروژه شما کپی است ، نمره بی نمره

- نمره باقالی نیست که آخر ترم بین دانشجویان پخش شود بنابراین درس بخونین .

از دید دانشجویان پسر ( بیکاراشون ):

( درتمامی موارد مثبت اندیشی فراموش نشود لطفا" )

- عشق است دوران دانشجویی مخصوصا" اگه یک شهر دیگه باشی

- شهریه رو که بابا جونی میده خرجمونم که خدا میرسونه

- شب با بر و بچس بریزیم دور هم و تا صبح بگیم و بخندیم

- کلاسهای صبح برای خالی نبودن عریضه است ، روم به دیفال سگ میره کلاس . ( ندید بگیرین این اصطلاحی عامیانه در عین حال نا درست میباشد )

- ساعتهای سرو وعده های غذایی >>>> شام : ساعت 3 صبح به بعد – صبحانه : اگه بیدار بودیم ساعت 12 یک تیکه نون به خاطر رفع بوی نامطبوع دهان میلنبانیم . – نهار : خدا خیر بده دانشگاه که حداقل یک سلف داره و هر چند غذاش به رستورانهای شهرمون نمیرسه !! ولی شکمتو برای چند ساعتی پر میکنه

مواد غذایی زمان دانشجویی : قلیون هلو نعناع ، تخمه ، مرغ همسایه ، تخم مرغ ( همسایه ) ، سیب زمینی ، سوسیس ، قلیون اینسری با طعم لیب سیمو ( سیب لیمو غنی شده ) ، انواع کنسروجات ، نون بسته ای کپک زده و انواع ترشیجات خونگی

- تفریحات سالم : قلیون - .... بازی ( فرض کنین حکما" مار و پله منظورمه !! ) - ... بازی ( دخترانه فکر کنین ، عروسک بازی منظورمه ) - کشتی ( از فرنگی و آزاد گرفته تا کشتی چوخه و کشتی کج ) ، اس ام اس بازی ( معمولا" طرف اس ام اس داخل خوابگاه دختران یافت میشود ) - خدا خیر بده ایرانسل که وقت خالی دانشجویان پر کرده و برای رفع خستگی و فراقت از بار سنگین درسها با طرح بنفشش میتونی از بوق ساعت 12 تا خود 6 فکتو نرمش بدی - قبل از رفتن دانشگاه حدود یک ساعت از وقتهای باطله جلو آینه میگذره و اینجا موها و ریش و سبیل تازه روییده بسیار نمایان شده و دقت و تمرکز بیشتری لازم دارن – آب بازی تفریح سالمی هست که در هر خونه ای جای خاص خودش داره و باعث تمیزی و شادابی روحیه دانشجویان شرکت کننده میشه – در زمانهای گذشته دانشجویان هفته ای یک بار برای خلاص شدن از یکنواختی و ایجاد تنوعی در برنامه هاشون مراسم جر دادن داشتن که خوب الان به خاطر تورم و خارج شدن از زندگی غار نشینی کمتر از این مراسم دیده میشه و تقریبا" به منسوخجات پیوسته . مراسم به صورت خیلی ناگهانی و پنهانی شروع میشد به این صورت که زیر پوش و یا پیراهن همخونه ای عزیز جرانده* میشد و به محض روی دادن چنین اتفاقی همگی باید خودشون آماده جریده* شدن میکردن و آروم به کمک دوست دیگر جرانده* میشدن و در اینجا دوستانی که مقاومت میکردن غیر از هدف اصلی که پیراهن و معمولا" زیرپوششون بود جاهای دیگرشون هم مورد تجرید* قرار میگرفت و منجرد* میشد ( * صرفهای مختلف جـــر بر وزنهای مختلف )

- مراسم قبل از خواب که بعضی وقتها جلو خواب گرفته و یا آسیبهای جسمی خطیری در پی دارن . ( منظورم همون بالش بازی و یا نمونه غیر انسانی اون به وجود آوردن چندین طبقه انسانی و یا لحاف تشکی بر روی اولین نگون بختی که خوابش ببره )

- ضبط و نوارها و سی دیهای مختلف خوانندگان هم که از نون شب واجب تره .

- حرکات موزونی که گاها" به صورت سمبل در اومده و داخل کلاسهای درس هم نمایان میشه .

عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم :

- نمرات درخشان

- سوز عاشقی

- سینه ای پر آه و پردود

- لباسهایی مستاجر*

- لوازم منزلی که گویای وقایعی تاریخی هستند که در طول این دوران به سرشون اومده از قبیل سوراخهای فراوان و دور سوخته به خاطر زغال قلیون ، رنگهای زرد آثار چای و آبهای مخصوص مراسم ، موهای فراوان به علت ریزش شدید موها و پشمونجات

- اعضا و جوارحی مصدوم به علت درگیریهای مختلف

- فراگیری آشپزی مخصوصا" از نوع ماکارونی و پلوتن ( تن ماهی + برنج)

- زخم معده

- بی خوابی مفرط و جغد گونه

- گوش گرفتگی ( طرح بنفش (

- مرض شست گرفتگی ( به علت تعدد اس ام اس (

از دید دانشجویان دختر بیکار :

- مخارج شهریه و خورد و خوراک با ددی جون

- چقدر زندگی بدون آقا بالا سر خوش میگذره

- دختران دائما" غیبت میکنن ولی همیشه در سر کلاسها حضور دارن .

- نوشتن جزوه مهمترین کار و حضور در کلاسها مهمترین وظیفه در داخل دانشگاهه ( خدا داند چرا ؟! )

- فراگیری پیشرفته مهمی به نام آمار گیری که در این زمینه مطلب فراوان است و چندین روز اندر مزایای آمار و آمارگیری در دختران به شخصه میتونم مطلب بدم . فقط همین بگم که سرعت پخش آمار از سرعت نور بالاتر هست و کافیه یکی از پسران کلاس پاچه شلوارش پشت کفشش گیر کرده باشه ، تا مستخدم خوابگاه متوجه این امر مهم میشه و دلایل پیدایش و رخداد چنین اتفاقی در میزگردهای شبانه مطرح میشه و نتیجه آخر اینه که پسرک عاشق یکی از دختران اون جمع هست .

- تفریحات سالم : میزگردهای شبانه پیرامون پسرهای دانشگاه - گذراندن کلاسهای آرایشگری و گریم – طراحی لباس و ابداع مد – آشنا شدن با قلیون و طریقه چاغ نمودن و کا دود کردن آن – سر کار گذاشتن پسرها – نقاشی کردن در جزوات و تزئین آنها جهت اهدا به نیازمندان !! – جستجو و تحقیق در علل کنشهای متفاوت پسران – آموزش رذالت و شیطنتهای پسر کش – تمام تفریحاتی که پسران انجام میدن در میان دختران هم رایج شده و کافیه یک دور تفریحات پسران مرور کنین ، با این تفاوت که در دختران آخرش همیشه به گیس و گیس کشی منجر میشه - آشنا شدن با انواع خوراکهای سرد ( فست فود ) و کافی شاپهای شهر – هفته ای هفت شب شرکت در تولد هم اتاقیها – جمع آوری شماره پسرها و ملغب شدن به 118 – تک زنگ زدن بی موقع و شبانه به گوشی پسران – اونهایی هم که خیرخواه هستن برای اینکه دوستشون صبح برای کلاس بیدار کنن تا صبح پلک رو هم نمیذارن – شرکت در تمامی تورهای سیاحتی ، زیارتی ، علمی و تخیلی دانشگاه .

عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم :

- فراگیری هر نوع آرایش و مد لباس

- تغییر قابل توجه از لحاظ ظاهری نسبت به بدو ورود به دانشگاه<SPAN style="COLOR: black; FONT-SIZE: 11pt; mso-ascii-font-family: 'Times New Roman'; mso-ascii-them</body> </html>

نوید شتابی فرد بازدید : 378 1391/03/31 نظرات (0)

این که می گویند در ازدواج، تقدیر نقش اصلی را دارد واقدامات شما، تا قسمت نباشد، به جایی نخواهد رسید، کاملا درست است.

فرض کنید مریم بخواهد برای بازکردن بختش، خود وارد عمل شود.او تصمیم می گیرد به سراغ دوستان متاهلش رفته وازآنها بپرسد چطور شد که ازدواج کردند، آن گاه همان اقدامات را به عمل بیاورد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟!

مریم: شهرزاد جان! چه شد که با محمد ازدواج کردی؟

شهرزاد: خوب … می دانی که محمد همکارم بود… راستش من از او خوشم می آمد و سعی کردم با محبت و توجه، نظرش را جلب کنم

{ مریم به پسر موردعلاقه اش در محل کار: پنجره را ببندید، خدای ناکرده سرما می خورید!

همکار : اصلا دوست دارم سرما بخورم تا دوست دخترم بیشتر نازم را بکشد. به شما ربطی دارد؟! (زیر لب) دخترهای این دوره و زمانه چقدر پر رو شده اند! }

*************

مریم :شهره جان! تو چطور با همسرت آشنا شدی؟

شهره :آشنایی ما از یک دعوا شروع شد. او توی کارم دخالت کرد و من ناراحت شدم، با هم بحث تندی کردیم و…!

{ همکار مجرد مریم: خانم، به نظر من نباید این کار را این طور انجام می دادید

مریم: به شما چه ربطی دارد؟ خجالت نمی کشید توی کار من دخالت می کنید؟!

همکارمجرد مریم: اصلا به درک! مرا بگو که خواستم کمکتان کنم! همین کارها را کرده اید که تا این سن مجرد مانده اید دیگر!! }

*************

مریم : آزیتا، تو با عشق ازدواج کردی؟

آزیتا:نه. من آن موقع فکر کنکور و دانشگاه بودم! مادرم اصرارداشت ازدواج کنم.

{ مادرمریم: فلانی غلط کرده بیاید خواستگاری تو!او لیاقت پاک کردن کفش های تو را هم ندارد!!(این قسمت، واقعی است! )

*************

مریم : فرشته تو کجا با همسرت آشنا شدی؟

فرشته: کنار دریا… من و او با کمی فاصله ازهم نشسته بودیم.او ازمن پرسید چرا تنها آمده ام شمال. من هم به شوخی گفتم آمده ام شمال، شاید از تنهایی در بیایم!

کنار دریا:

پسر جوان: شما تنها هستید؟

مریم: در حال حاضر بله

پسر: آهان… همراهتان رفته چیزی بخرد؟

مریم : نه… من همراه ندارم!

پسر: پس چه همراه بی ذوقی دارید! توی هتل مانده؟!( بابا آی کیو!)

مریم: نه… من کلا تنها آمده ام

پسر: واقعا نامزدتان اجازه داده شما تنهایی بیایید لب ساحل؟!( ای خدااااا!)

مریم : من اصلا نامزد ندارم، تنها آمده ام شاید اینجا از تنهایی در بیایم!

پسر: چه جالب! چون من وهمسرم برعکس شما آمده ایم اینجا تا با یک خاطره خوب و به طور توافقی از همدیگر جدا بشویم!

*************

مریم : غزاله تو کجا با فرهاد آشنا شدی؟

غزاله: توی یک میهمانی. فرهاد همان جا عاشقم شد و ازمن خواستگاری کرد!

در یک میهمانی:

پسر: مریم ! آن دختری را که گوشه سالن نشسته می شناسی؟ می شود خواهش کنم از طرف من از او خواستگاری کنی؟!

*************

مریم :ترانه تو چطور با رضا آشنا شدی؟

ترانه: رضا ازمن تقاضای دوستی کرد. قبول نکردم.اوهم شیفته نجابتم شد وآمد خواستگاری!

پسر: امکان دارد افتخار دوستی با شما را داشته باشم؟

مریم : نه خیر، من اهل این جور دوستی ها نیستم.

پسر:عجب امل عقب افتاده ای هستی.الان دیگراین افه خرکی ها(!) خریدار ندارد.لابد هنوز هم دختری! برو بابا… من دنبال موردی می گردم که open باشد!

(واقعیت تاسف انگیزی که این روزها کمابیش مشاهده می شود)

*************

مریم: حمیرا تو واقعا اینترنتی ازدواج کردی؟

حمیرا: خوب بله…اوایل محلش نمی گذاشتم، اصلا دوستی های اینترنتی را مسخره می کردم… ولی آن قدر گیر داد تا راضی شدم!

پسر:asl plz !

مریم: من به دوستی اینترنتی اعتقاد ندارم.

پسر: bye !!

 

 

این پست فقط جنبه طنز و سرگرمی دارد و قصد توهین ندارد.

نوید شتابی فرد بازدید : 356 1391/03/27 نظرات (1)
درست در همان زمانی که وزیر خارجه عربستان تلفنی به علی اکبر صالحی می گفت که این افراد اعدام نخواهند شد ، آنان را برای اجرای حکم از سلول هایشان بیرون بردند و اعدامشان کردند. سعودی ها ، آنها را بدون وکیل محاکمه کردند و اکنون نیز از تحویل دادن اجسادشان خودداری می کنند.
به گزارش مشرق به نقل از عصر ایران، جزئیات ماجرای غم انگیز اعدام چند ایرانی در زندان های عربستان نشان می دهد این اقدام در یک قالب غیراخلاقی ، غیرحقوقی و سیاسی کارانه صورت گرفته است.

براساس اطلاعات به دست آمده توسط خبرنگار عصر ایران، این اتفاق حاصل کارشکنی ها و دوگانه گویی از سوی مقامات عربستان سعودی است .

سفارت ایران در ریاض و وزارت خارجه ایران در روز 27 فروردین 91 به طور غیررسمی مطلع می شوند که قرار است تعدادی از ایرانیان در زندان بندر دمام عربستان سعودی اعدام شوند. پس از آن علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه ایران در تماس تلفنی با همتای سعودی خود "سعود الفیصل"خواستار توضیح رسمی در این باره می شود.

زندان سعودی ها
زندان سعودی ها

سعود الفیصل در پاسخ قول پیگیری می دهد و سپس به صورت شفاهی و بعداً مکتوب اعلام می کند که جلوی اجرای حکم اعدام شماری از ایرانیان را گرفته است.
پس از این اعلام رسمی، همین موضع از سوی دیگر مقامات وزارت امور خارجه عربستان در ریاض نیز تکرار می شود که ایرانیان مذکور اعدام نخواهند شد. به همین دلیل مقامات وزارت خارجه ایران با تکیه بر سخنان عالی ترین مقام دیپلماتیک عربستان سعودی، اعدام زندانیان ایرانی در زندان دمام را منتفی دانستند که خبرش در همان ایام منتشر شد.

با این حال دو ماه بعد یعنی در تاریخ 20 خرداد ماه، وزارت خارجه عربستان سعودی با ارسال یادداشتی خطاب به سفارت ایران و برخلاف مواضع اولیه وزیر خارجه خود، اعدام شماری از زندانیان ایرانی را در تاریخ دو ماه پیش ، اعلام می کند.


وزیر خارجه عربستان  سعود الفیصل
سعود الفیصل ، وزیر خارجه عربستان

براین اساس، مشخص شد درست در همان زمانی که وزیر خارجه عربستان تلفنی به علی اکبر صالحی می گفت که این افراد اعدام نخواهند شد ، آنان را برای اجرای حکم از سلول هایشان بیرون بردند و اعدامشان کردند.
حال سوال اینجاست که به چه دلیل وزیر خارجه عربستان سعودی در این باره به دروغ از سلامت و جلوگیری از اعدام شهروندان ایرانی خبر داده است و حال آنکه خلاف این موضوع، روی داده است؟

نکته تأمل برانگیز دیگر درباره اعدام شماری از زندانیان ایرانی در زندان دمام عربستان این است که هنوز جنازه های آنها به سفارت ایران تحویل داده نشده و تنها به تحویل وصیت نامه این افراد، اکتفا شده است. بنابراین احتمال این که که این زندانیان ایرانی در زندان سعودی ها شکنجه شده اند منتفی نیست.

شکنجه
شکنجه در عربستان

افراد بازداشت شده حدود 6 سال پیش به بهانه مواد مخدر در "آب های بین المللی" توسط نیروهای امنیتی عربستان سعودی دستگیر شدند و یک سال بعد حکم اعدام برای آنها صادر شد ولی از آن زمان تاکنون که 5 سال می گذرد اجرا این حکم معلق ماند. چه دلیلی عامل اجرای حکم اعدام این افراد پس از 5 سال ، آنهم بدون اطلاع مقامات ایرانی است؟

نکته تأمل برانگیز دیگر این که متهمان ایرانی در دادگاه های سعودی بدون حضور وکیل و نمایندگانی از سفارت ایران و حتی بدون مترجم محاکمه شدند و در چنین فضایی اتهام مواد مخدر به آنها نسبت داده شد. لذا می توان گفت که این محاکمه غیرقانونی و به دور از معیارهای بین المللی حقوقی صورت گرفته است.
تصور این که فردی در کشوری غریبه بدون داشتن کوچکترین حقوقی مانند وکیل محاکمه و به میل دستگیر کنندگان محکوم شود ، بسیار دردناک است.

معمولا زندانیان خارجی در هر کشور اجازه می یابند با اعضای سفارت کشورشان دیدار کنند که از آن به حق ملاقات کنسولی یاد می شود. در این زمینه هم باید گفت مقامات سعودی برخلاف قوانین بین المللی، این حق را از زندانیان ایرانی دریغ کردند و برغم تقاضاهای مکرر مقامات ایرانی از صدور چنین اجازه ای خودداری کردند و اکنون هم اجازه دیدن اجساد و تحویل آن را نمی دهند!

در واکنش به این موضوع، مقامات ایرانی ضمن اعتراض های متعدد، احضار سفیر و کاردار عربستان در تهران و نامه نگاری های متعدد بر پیگیری این موضوع در سطوح مختلف در عربستان سعودی و مجامع بین المللی تاکیدکرده اند ولی واقعیت این است که سعودی ها در این باره یک روند خصمانه و مغایر با تمام مقررات و هنجارهای بین المللی در پیش گرفته اند و نهایتاً هم کار را با اعدام ایرانیان به پایان برده اند.

به نظر می رسد مجموعه این اتفاقات نشان دهنده مرحله جدیدی از کارشکنی های مقامات عربستان در برابر ایرانیان دارد که نیازمند واکنش جدی از سوی بخش های مختلف دولتی و غیر دولتی در ایران دارد.

این که سعودی چند ایرانی را - ولو این که مجرم هم باشند - در آب های بین المللی برباید ، آنها را به زندان بیفکند و حتی اجازه وکیل و مترجم و ملاقات با کنسول ایران را هم به آنها ندهد و نهایتاً وزیر خارجه شان به همتای ایرانی اش بگوید که این ها اعدام نمی شوند و در همان زمان هم اعدامشان کنند و دو ماه بعد خبر اعدام را بدهند و جنازه ها را پیش خودشان نگه دارند ، ماجرای ساده ای نیست که به راحتی بتوان از کنارش گذشت
 
(کشوری که پر از وهابی باشه و خودشان را مسسلمان واقعی میدانند و حقوق زن را هم نمیدانند یعنی چه.کشوری که در امور کشوری دیگر دخالت میکند،حق کشوری را نا حق میکند و احترامی به حجاج نمیگذارند نمیشه انتظار راست گویی داشت قابل ذکر هم هست که خوب و بد در همه جا هست)
نوید شتابی فرد بازدید : 360 1391/03/26 نظرات (0)

1)به مردم بيش از آنچه انتظار دارند بدهيد و اين كار را با شادماني انجام دهيد .

2)با مرد يا زني ازدواج كنيد كه عاشق صحبت كردن با او هستيد. براي اينكه وقتي پيرتر مي شويد ، مهارتهاي مكالمه اي مثل ديگر مهارتها خيلي مهم ميشوند .

3)همه ي آنچه را كه مي شنويد باور نكنيد، همه ي آنچه را كه داريد خرج نكنيد و يا همانقدر كه مي خواهيد نخوابيد .

4)وقتي مي گوييد "دوستت دارم" منظورتان همين باشد .

5)وقتي مي گوييد "متاسفم" به چشمان شخص مقابل نگاه كنيد .

6)قبل از اينكه ازدواج كنيد حداقل شش ماه نامزد باشيد .

7)به عشق در اولين نگاه باور داشته باشيد .

8)هيچوقت به رؤياهاي كسي نخنديد . مردمي كه رؤيا ندارند هيچ چيز ندارند .

9)عميقاً و بااحساس عشق بورزيد . ممكن است آسيب ببينيد ولي اين تنها راهي است كه به طور كامل زندگي مي كنيد.

10)در اختلافات منصفانه بجنگيد و از كسي هم نام نبريد .

11)مردم را از طريق خويشاوندانشان داوري نكنيد .

12)آرام صحبت كنيد ولي سريع فكر كنيد .

13)وقتي كسي از شما سوالي مي پرسد كه نمي خواهيد پاسخ دهيد ، لبخندي بزنيد و بگوييد "چرا مي خواهي اين را بداني؟"

14)به خاطر داشته باشيد كه عشق بزرگ و موفقيتهاي بزرگ مستلزم ريسك هاي بزرگ هستند .

15)وقتي كسي عطسه مي كند به او بگوييد "عافيت باشد "

16)وقتي چيزي را از دست مي دهيد ، درس گرفتن از آن را از دست ندهيد .

17)اين سه نكته را به ياد داشته باشيد : احترام به خود ، احترام به ديگران و مسئوليت همه كارهايتان را پذيرفتن

18)اجازه ندهيد يك اختلاف كوچك به دوستي بزرگتان صدمه بزند .

19)وقتي متوجه مي شويد كه كه اشتباهي مرتكب شده ايد ، فوراً براي اصلاح آن اقدام كنيد .

20)وقتي تلفن را بر مي داريد لبخند بزنيد ، كسي كه تلفن كرده آن را درصداي شما مي شنود .

21)زماني را براي تنها بودن اختصاص دهيد .

22) با مرد يا زني ازدواج كنيد كه عاشق صحبت كردن با او هستيد. براي اينكه وقتي پيرتر مي شويد ، مهارتهاي مكالمه اي مثل ديگر مهارتها خيلي مهم ميشوند.

 

نوید شتابی فرد بازدید : 488 1391/03/23 نظرات (0)

آورده اند که روزی چرچیل، روزولت و استالین بعد از میتینگ‌های پی در پی آن روز تاریخی!
برای خوردن شام با هم نشسته بودند.
در کنار میز یکی از سگ‌های چرچیل ساکت نشسته بود و به آنها نگاه میکرد، چرچیل خطاب به همرهانش گفت؛
چطوری میشه از این خردل تند به این سگ داد؟
روزولت گفت من بلدم و مقداری گوشت برید و خردل را داخل گوشت مالید و به طرف سگ رفت و گوشت را جلوی دهانش
گرفته و شروع به نوچ نوچ کرد، سگ گوشت را بو کرد و شروع به خوردن کرد تا اینکه به خردل رسید، خردل دهان سگ را سوزاند و از خوردن صرفنظر کرد.
بعد نوبت به استالین رسید.
استالین گفت هیچ کاری با زبون خوش پیش نمیره و مقداری از خردل را با انگشتهایش گرفته و به طرف سگ بیچاره رفته و با
یک دستش گردن سگ را محکم گرفته و با دست دیگرش خردل را به زور به داخل دهان سگ چپاند، سگ با ضرب زور خودش
را از دست استالین رهانید و خردل را تف کرد.
در این میان که چرچیل به هر دوی آنها میخندید بلند شد و گفت؛ دوستان هر دوتاتون سخت در اشتباهید
شما باید کاری بکنید که خودش مجبور بشه بخوره، روزولت گفت چطوری؟
چرچیل گفت نگاه کنید! و بعد بلند شد و با چهار انگشتش مقداری از خردل را به مقعد سگ مالید، سگ زوزه کشان در خودش میپیچید شروع به لیسیدن خردل کرد
چرچیل گفت دیدید‌ که چطوری میتوان زور را بدون زور زدن احمال کرد

 

 

نوید شتابی فرد بازدید : 329 1391/03/23 نظرات (0)

مردی بسیار ثروتمند که از نزدیکان امپراطور بود و در سرزمین مجاور ثروت کلانی داشت، از محبت و عشقی که رعایا ونزدیکانش نسبت به شیوانا داشتند به شدت آزرده بود. به همین خاطر روزی با خشم نزد شیوانا آمد و با لحن توهین آمیزی خطاب به شیوانا گفت: آهای پیر معرفت! من با خودم یکی از رعیت هایم را آورده ام و مقابل تو به او شلاق می زنم. به من نشان بده تو چگونه آن را تلافی می کنی.

شیوانا سر بلند کرد و نیم نگاهی به رعیت انداخت و سنگی از روی زمین برداشت و آن را در یک کفه ترازوی مقابل خود گذاشت. کفه ترازو پائین رفت و کفه دیگر بالا آمد. مرد ثروتمند شلاقی محکم بر پای رعیت وارد ساخت. فریاد رعیت شلاق خورده به آسمان رفت. هیچکس جرات اعتراض به فامیل امپراطور را نداشت و در نتیجه همه ساکت ماندند. مرد ثروتمند که سکوت جمع را دید لبخندی زد و گفت: پس قبول داری که همه درس های تو بیهوده و بی ارزش است!

هنوز سخنان مرد به پایان نرسیده بود که فریادی از بین همراهان مرد ثروتمند برخاست. پسر مرد ثروتمند همان لحظه به خاطر رم کردن اسبش به زمین سقوط کرده بود و پای راستش شکسته بود. مرد ثروتمند سراسیمه به سوی پسرش رفت و او را در آغوش گرفت و از همراهان خواست تا سریعاً به سراغ طبیب بروند.

در فاصله زمانی رسیدن طبیب، مرد ثروتمند به سوی شیوانا نیم نگاهی انداخت و با کمال حیرت دید که رعیت شلاق خورده لنگ لنگان خودش را به ترازوی شیوانا رساند و سنگی از روی زمین برداشت و در کفه دیگر ترازو انداخت. اکنون کفه پائین آمده، بالا رفت و کفه دیگر به سمت زمین آمد. می گویند آن مرد ثروتمند دیگر به مدرسه شیوانا قدم نگذاشت.

 

نوید شتابی فرد بازدید : 322 1391/03/23 نظرات (0)

مردم اغلب بی انصاف, بی منطق و خود محورند ولی آنان را ببخش.


اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند, ولی مهربان باش .


اگر موفق باشی دوستانی دروغین ودشمنانی حقیقی خواهی یافت, ولی موفق باش.


اگر شریف ودرستکار باشی فریبت می دهند, ولی شریف و درستکار باش .


آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند, ولی سازنده باش .


اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند, ولی شادمان باش .


نیکی های درونت را فراموش می کنند. ولی نیکوکار باش .


بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد ودر نهایت می بینی

تعداد صفحات : 50

درباره ما
Profile Pic
ثبت شده در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 508
  • کل نظرات : 198
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 14
  • آی پی امروز : 57
  • آی پی دیروز : 51
  • بازدید امروز : 265
  • باردید دیروز : 212
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 771
  • بازدید ماه : 1,674
  • بازدید سال : 4,717
  • بازدید کلی : 927,632