loading...
کـــــاریـــزمــــــــــات
آخرین ارسال های انجمن
نوید شتابی فرد بازدید : 429 1390/06/05 نظرات (0)

پاي پنجره نشستم کوچه خاکستريه باز زير بارون

من چه دلتنگتم امروز انگار از همون روزهاست

حال وهوام رنگ توئه کوچه دلتنگ توئه

دلم گرفته دوباره هواي تو رو داره

چشماي خيسم واسه ي ديدنت بي قراره

اين راه دورم خبر از دل من که نداره

آروم نداره يه نشونه مي خوام واسه قلبم جز اين نشونه

واسه چيزي دخيل نمي بندم اين دل تنهام دوباره هواي تو رو داره

هواي شهرتو و بوي گل ها

پيچيده توي اتاقام مثل خواب

داره بدجوري غريبي ميکنه آخه جز تو دردمو کي ميدونه

دلم گرفته ... .

عزیزم دوست دارم با تمام وجود .

 

تقدیم میکنم به مدیریت سفیران آقای نوید فرامرزی

نوید شتابی فرد بازدید : 398 1390/06/05 نظرات (0)

یک توپ بسکتبال تو دست من چقدر ارزش داره و یک توپ بسکتبال تو دست های یک بسکتبالیست حرفه ای چقدر می ارزه ...
بستگی داره توپ تو دست کی باشه !!!
یک توپ بیس بال تو دست من شاید بی ارزش باشه و یک توپ بیس بال تو دست یک بازیکن بیس بال چندین دلار بیارزه ...
بستگی داره توپ تو دست کی باشه !!!
یک راکت تنیس تو دست من بدون استفاده است و یک راکت تنیس تو دست های آندره آقاسی میلیون ها دلار می ارزه ...
بستگی داره راکت تو دست کی باشه !!!
یک عصا تو دست من می تونه یه سگ هار رو دور کنه و یک عصا تو دست حضرت موسی (ع) دریای بزرگی رو می شکافه ...
بستگی داره عصا تو دست کی باشه !!!
یک تیر کمون تو دست من یک اسباب بازی بچگانه است و یک تیر کمون تو دست های حضرت داود (ع) یک اسلحه ی قدرتمند بود ...
بستگی داره تیر کمون تو دست کی باشه !!!
دو تا ماهی و چند تیکه نون تو دست من دو تا ساندویچ میتونه بشه و دو تا ماهی و چند تیکه نون تو دست های حضرت عیسی (ع) هزاران نفر رو سیر میکرد ...
بستگی داره تو دست کی باشه !!!
همون طور که می بینیم ... بستگی داره ... تو دست کی باشه !!!
پس بیایید دلواپسی ها ٬ نگرانی ها ٬ ترس ها ٬ امید ها و رویا ها ٬ خانواده و نزدیکان مان را به دستان خداوند بسپاریم چون بستگی داره تو دست کی باشه ...


نوید شتابی فرد بازدید : 448 1390/06/05 نظرات (0)

منو آتیش می زنی می سوزونی ، می دونم

کاش از اول می دونستم ، تو نباشی می میرم...

فکرِ اینکه دیگه نیستی و چشات و نمی بینم

بد جوری خردم می کنه ، تویه خودم نمی تونم...

دیگه ندارمت تو رو

یه روزی گفتی که برو

گفتی دوستم نداری ، تنها گذاشتی این دل و

اگه می خوای بری ، برو

چرا خرابم می کنی؟

اگه دوستم نداری ، چرا انکار می کنی؟؟؟

آخه چرا بی وفا تو که این جوری نبودی

پیش خودم می دیدمت ، به این دوری نبودی

حالا که می بینی خراب و خسته و داغونم

بدون اگه بری دیگه بدونه تو نمی تونم

بگو دلت تنگ شده

چرا دلت سنگ شده؟

چرا می گی بدون ِ تو زندگی قشنگ شده؟؟؟

اگه می خوای بسوزونی ، خوب بسوزونم و برو

اما بدون من اونیم که دوست داره خیلی تو رو

 


 
نوید شتابی فرد بازدید : 383 1390/06/05 نظرات (0)
برای آخرین بار میگویم که دوستت دارم

دوستت دارم
، بی آنکه مرا دوست داشته باشی ...

دوستت دارم حتی اگر از چشمان خیسم بخندی و بی خیال این باشی که  دلم
شکسته است...

دوستت دارم حتی اگر دلت سنگ باشد ، حتی اگر هیچ احساسی بر من نداشته باشي

با اینکه میدانم  در دلت یک دنیا محبت است و احساست مثل آب پاک و زلال است...

عزیزم باور کن به تو نیاز دارم ، منی که قلبی ویرانه دارم ودلی سوخته ، منی که

ساحل دریای دلم طوفانی است و امواج غم و غصه در دلم زیر و رو می شود نیاز

به تو دارم که قلبم را با محبت و عشقت صفا دهی ، دل سوخته ام را با عشقت جان
 بدهی و ساحل دریای دلم را آرامتر از همیشه کنی...

عزیزم مرا باور داشته باش ، حتی برای یک لحظه هم که شده قلب مرا با تمام

وجودت حس کن ... بیا تا تنهایی دوباره به ویرانه دلم نیامده است !
 
بیا در قلبم با صدای مهربانت بگو درد دلت را به من و با فریاد اسم مرا صدا کن و

بگو مرا دوست میداری تا سکوت تلخی  که مدتهاست اعماق  قلبم را فرا گرفته است

و قلبم را غم زده کرده است شکسته شود!

قلبم را پر از محبت و عشق و صفای خودت کن ! بگذار آن خونی که در رگهای
 خشک من جاری می شود خون تو باشد و بگذار آن وجود من وجود تو نیز باشد!

عزیزم اینک که مینویسم
دوستت دارم چشمانم خیس است ، به خدا خیس است ،

پس چشمهای خیس مرا باور کن و  تو نیز به من
بگو مرا دوست میداری.

با آهنگ دلنشین عشق و با یاد تو و با عشق به قلب تو با چشمانی خیس و قلبی پر از

امید اگر نخندی و اگر بیخیال این دل عاشق من نباشی می نویسم  که
دوستت دارم...

اینبار نه از حفظ میگویم و نه تکرار میکنم ، اینبار برای آخرین بار میگویم این کلمه

را !!!! چونکه دوست داشتن به عمل است نه به گفتن! پس برای آخرین بار  میگویم

که مرا بفهمی  و قلب شکسته و عاشق  مرا باور داشته باشی ....
عزیزم دوست دارم
نوید شتابی فرد بازدید : 613 1390/06/05 نظرات (0)

نيازو تو خودم كشتم، كه هرگز تا نشه پشتم

زدم بر چهره ام سيلي، كه هرگز وا نشه مشتم

من آن خنجر به پهلويم، كه دردم را نمي گويم

به زير ضربه هاي غم، نيفتد خم به ابرويم

غرور! اي ناجي حرمت! تو بامن پا به پايي كن

به هنگام سقوط من، تو در من خودنمايي كن

من آن خورشيد زرپوشم، كه با ظلمت نمي جوشم

بجز آغوش دريا را، نمي گيرم در آغوشم

من آن ديوان پربارم، كه در خود واژه ها دارم

درون دشت انديشه، به غير از گل نمي كارم

من آن ابر بهارانم، كه از خاشاك بيزارم

بجز بر چهره ي گلها نمي گريم، نمي بارم

مرا اينگونه گر خواهي، دلت را آشيانم كن

من آن نشكستني هستم، بيا و امتحانم كن


 
نوید شتابی فرد بازدید : 470 1390/06/05 نظرات (0)
باز باران
می چکد بر دفترم
تا بشوید هرچه دارم در سرم
باز باران
بی بهانه
میزند بر جان خسته
تا بشوید گونه ها را
از غبار سفله بسته
باز باران
بی ترانه
میزند بر دشت لاله
تا بشوید زخم و درد عاشقی را
از درون قلب های زخم دیده
باز باران
بی نشانه
می زند بر صاحبان این زمانه
تا بشوید رنگ تزویر و ریا را
از لباس مردم در خواب مانده
حال باران
در درون ابر پنهان می شود
رنگ و بویش از دیده میگردد نهان
می گریزد او از این درد عیان
باز باران
دور می گردد زمن
تا نبیند سیل اشک و آه من

 
نوید شتابی فرد بازدید : 438 1390/06/05 نظرات (0)

عشق یعنی خاطرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار

عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز

عشق یعنی چشم خیس مست او زیر باران دست تو در دست او

عشق یعنی ماتهب از یک نگاه غرق در گل بوسه تا وقت پگاه

عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق گرمی دست تو در آغوش

عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان تا سحر از عاشقی با او بخوان

عشق یعنی هر چه داری نیم کن از برایش قلب خود تقدیم کن

نوید شتابی فرد بازدید : 447 1390/06/05 نظرات (0)

دلسوخته تر از همه ي سوختگانم

از جمع پراكنده ي رندان جهانم

در صحنه ي بازيگري كهنه ي دنيا

عشق است قمار من و بازيگرِ آنم

با آنكه همه باخته در بازيِ عشقم

"بازنده ترين" است در اين جمع، نشانم

عمريست كه مي بازم و يك بُرد ندارم

اما چه كنم ؟! عاشق اين كهنه قمارم

اي عشق، از تو، زهر است به كامم

دل سوخت، تن سوخت، ماندم من و نامم

اي دوست ! مزن زخم زبان جاي نصيحت

بگذار ببارد به سرم سنگ مصيبت

من زنده از اين جرمم و حاضر به مجازات

مرگ است مرا گر بزنم حرف ندامت

من دربدر عشقم و رسواي جهانم

چون سايه به دنبال سر عشق، روانم

او كهنه حريف من و من كهنه حريفش

سرگرم قماريم من و او بر سر جانم

بايد كه ببازم، با درد بسازم

در مذهب رندان، اين است نمازم

نوید شتابی فرد بازدید : 461 1390/06/05 نظرات (1)

با پای برهنه از دریا می آمدم

تا انتهای غروب

وقتی که کفش هایم ژر از دانه ی شن بود

وقتی که صدف هارا به ارمغان تو عاشقانه چیدم

دریا پر از مهتاب بود

وقتی که چشم منتظرم ستاره ها را بدرقه می کرد

سپیده اندوه سر زد

و تنها مرغان سفید عاشق مرا خواندند

وقتی که ترا میان خلوت ساحل

و دریا مسافر گم کردم

 

عظیم خلیلی

نوید شتابی فرد بازدید : 492 1390/06/05 نظرات (0)

سی صد گل سرخ یک گل نصرانی

ما را ز سر بریده میترسانی

ما  گر ز سر بریده میترسیدیم

در محفل عاشقان نمیرقصیدیم

در محفل عاشقان خوشا رقصیدن

دامن ز بساط عافیت بر چیدن

در  دست سر بریده خود بردن

در یک یک کوچه ها گردیدن

هر جا که نگاه میکنم خونین است

از خون پرنده ای گلی رنگین است

در ماتم گل پرنده می موید و گل

از داغ دل پرنده داغ آجین است

فانوس هزار شعله اما در باغ میسوزد

و سر خوش است و چین واچین است

یعنی که به اشک و موی خود گم نکنید

از عشق هر آنچه می رسد شیرین است

در آتش خون پرنده پر خواهد زد

بر بام بلند خانه پر خواهد زد

امشب که دوباره ماه بالا آمد

می آید و بام پشت در خواهد زد

یک ساقه سبز در دلم خواهد کاشت

مهتاب بر آن شبنم تر خواهد زد

صد جنگل سُر در هوا

خورشید بر شاخه ها شبر خواهد زد

تعداد صفحات : 50

درباره ما
Profile Pic
ثبت شده در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 508
  • کل نظرات : 198
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 14
  • آی پی امروز : 46
  • آی پی دیروز : 51
  • بازدید امروز : 157
  • باردید دیروز : 212
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 663
  • بازدید ماه : 1,566
  • بازدید سال : 4,609
  • بازدید کلی : 927,524