loading...
کـــــاریـــزمــــــــــات
آخرین ارسال های انجمن
نوید شتابی فرد بازدید : 417 1390/04/04 نظرات (0)

زنی تبر به دست که باید نامش را به خاطر بسپاريد!؟ + عكس

همه آنهایی که سفری به کرمانشاه داشته‌اند، و برای اولین بار مجسمه زن تبر به دست را که در یکی از میادین این شهر قرار گرفته، را دیده‌اند از خود می پرسند كه این زن كیست و مگر چه كرده كه تندیس او را اینچنین نصب كرده‌اند.

«فرنگیس حیدرپور» متولد سال ۴۱ از روستای «گور سفید» گیلانغرب است که در جریان جنگ تحمیلی با رشادت و شجاعت خود حماسه‌ای را آفرید که بر اثر آن به شیرزن ایران شهرت یافت.
ماجرای فرنگیس به روزهای آشفته‌حالی دختر جوانی برمی‌گردد که هنوز رخت عزای برادر شهیدش را به تن داشت که خبر شهادت اعضای خانواده اش را در حادثه اصابت گلوله توپ دشمن به اتومبیل حاملشان می‌شنود.
فرنگیس حیدرپور در این مورد می‌گوید: «سال ۵۹ بود و من ۱۸سال داشتم که آنها به روستای ما حمله کردند و ما خیلی شهید دادیم، مردم مجبور شدند فرار کنند و در دره مخفی شوند. در این جریان از اعضای خانواده من هشت نفر (برادر، دایی، عمو، پسردایی، دختر دایی، دختر عمو و …) شهید شدند.
همان روز که به دره رفتیم، نزدیکی‌‌های غروب بود که تشنه و گرسنه شدیم؛ من با پدر و برادرم به روستا آمدیم تا غذا بیاوریم. آخر چیزی پیدا نمی‌شد. نزدیک رودخانه دو سرباز دشمن را دیدیم؛ از دست آنها به شدت خشمگین بودم، من تبر به دست، به سمت آنها حمله ور شدم که یکی از آنها کشتم و دیگری را زخمی كردم و درنهایت به اسارت در آوردم.»
وی كه اكنون دارای ۴ فرزند است، می گوید: در موقع این حادثه ۱۸ بهار از عمرم گذشته بود و در همان آغازین روزهای جنگ، شاهد شهادت دختر عمو، پسر عمو، دایی و اسارت ۲ برادر خود بودم و زمانی كه با این دو عراقی برخورد كردیم بدون هیچ درنگی با تبر به آنها حمله‌ور شدم.
این زن شجاع در پاسخ به اینكه آیا آن تبر را هنوز در اختیار دارد یا خیر می گوید: در دیداری كه با سرلشكر فیروزآبادی در تهران داشتم به دلیل ممنوعیت حمل آن در هواپیما آن را به ایشان تقدیم كردم.
وی كه اینك افتخار می‌كند توانسته در زمان جنگ با دفاع از خود و میهن اسلامی تا اندازه‌ای دین خود را به نظام اسلامی ادا كند، می افزاید: اگر دوباره كشورم مورد تجاوز دوباره قرار گیرد باز هم همانند گذشته آماده فداكاری و شهادت هستم.

نوید شتابی فرد بازدید : 470 1390/04/02 نظرات (0)

تو را دوست دارم از صميم جان
تو را ودرياي هميشه فارست را
تو را و دماوند و زرد کوه و بينالودت را
چقدر زيباست طنين دلنواز امواج آبي درياي خزرت بر ساحل رويايي
و زيباست آسمان پر ستاره ي کويرت
و شمال هميشه سرسبزت چون دستمال سبز مخملي
گنبد طلايي ارباب و کبوتران حرم مشهدالرضا
و چيزي که به همه ي اين زيبايي ها معني مي دهد مردم با صفا و مهربان سرزمين توست اي ايران
مردمي که به تفاوت هر زبان و هر رنگ هميشه يک صدا و يک نفس هستند
مردمي که نه بلوچ نه لر نه کرد نه ترک نه عرب تنها مردم ايرانند.
مردمي از تبار عشق و محبت
مردمي سرتاسر شور و اميد
مردمي به قداست خورشيد به صلابت کوه هاي سر به فلک کشيده
وطنم از صميم جان دوستت دارم ............

نوید شتابی فرد بازدید : 398 1390/04/01 نظرات (0)

به سختی سنگ بود ولی آب ...

با آرامی و لطافت ...

با صبوری و پشتکار ...

به زیبایی گوش نواز نوای تار ...

به سان مادری مهربان ...

مثال یک یادگاری فنا ناپذیر ...

ای تاربا نوای زیبای تو به دردهای عمیق نهفته در دلم تسکین میبخشم ..

بنواز .. .. بسیار زیبا ..

شاید تار همانند آب بر روان سنگم اثر بخشی دارد ..

هرچه هست دوستش دارم ..

انگار مرا به دوران پیش میبراند ..

شایدم ...

باز همچون هر دم .. مست مستم گردان .. بی خود از خویشی خود ..

تارکم حنجره ات مرا بیاد عشاقمیاندازد ...

کاش من را همچون استاد موی سفید محرم دلت میکردی و یک آن در آغوشم از غمت سخن میگفتی..

آغوشم پر است از تنهایی ..

جای شکرش باقیست .. چون همان لحظه ی عشق .. گرچه همچون برقی .. نقش بر دیده زد و.. آمد و رفت با باد .. جای شکرش باقیست .. که دگر رفت هوس .. و صدای یارم .. پر کشیدش ز قفس .. جای شکرش باقیست که تار .. چون که از داغ دلش شکوه کند .. دلکم ناله زند .. چون صدای سنتور .. ناله ای نازبراییارکم جار زند ..

بنواز و مستم کن .. وقتی صدای تو در گوشم طنین انداز است .. جای شکرش باقیست ..زیرا ..همچون یارم خوش طنینی داری .. خوش صدایی هستی .. لحظه ای هر چند کم .. خاطرم را عطر می افشانی .

عطر یارم گویی .. جای شکرش باقیست .. چون تورا هدیه بداد .. تار، دل با تو نبود .. تار مویش گویم ..

کههزاران تار را می ارزد که هزاران نای زیبای نی ایمی ارزد که هزاری سنتور خاک پایش باشد ..و خدایش داند، تار مویش به جهانی ندهم .. نای ناز نای او را به بهاری ندهم ..

چون که بینی یاد اوهم به دلم همچون شعر، نظم و نثری بخشد..

آنچنان زیبا است که گوییمعبود .. به هزاران روزی نقش و نگارش کردست ..

آه ای تار .. آه ای سنتور... باز من ماندم و نوای زیبای شما ..

اسم یارم آیدا .. جان من نی بنوا .. جای شکرت باقیست .. خالقهستی نگار.. که دلم را به جهانی دیگر، از تو خواهم طلبید .. وای در این گیتی خود دلکم را به گلتدادی و من ...

تارکم از دل خود باز بخوان ... بنواز ای سنتور ..نی کم، نای بنای ...جای شکرشهمه حال و همهآنی باقیست..

چون که آیدا گل بی خار من است ...

به چه زبونی بهتبگم بابا دوستت دارم...

شاد و سرافراز باشی گلم

نوید شتابی فرد بازدید : 526 1390/03/29 نظرات (0)

یک کشتی در طوفان شکست و غرق شد . فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره ای بی آب و علف شنا کنند و نجات یابند .

دو نجات یافته دیدند هیچ کاری نمی توانند بکنند با خود گفتند بهتر است از خدا کمک بخواهیم . بنابراین دست به دعا شدند و هر کدام به گوشه ای از جزیره رفتند .

مرد اول از خدا غذا خواست . فردا مرد اول درختی یافت و میوه ای بر آن ٬ آن را خورد . اما مرد دوم چیزی برای خوردن نداشت .

هفته ی بعد مرد اول از خدا همسر و همدم خواست . فردا کشتی دیگری غرق شد ٬ زنی نجات یافت و به مرد رسید . در سمت دیگر مرد دوم هیچ کس را نداشت .

مرد اول از خدا خانه ٬ لباس و غذای بیشتری خواست . فردایش به صورت معجزه آسایی تمام چیزهایی که خواسته بود به او رسید . مرد دوم هنوز هیچ نداشت .

دست آخر مرد اول از خدا کشتی خواست تا او و همسرش را با خود ببرد . فردای آن روز کشتی ای آمد و در سمت او لنگر انداخت . مرد خواست به همراه همسرش از جزیره برود و مرد دوم را هما جا رها کند . پیش خود گفت مرد دیگر حتما شایستگی نعمت های الهی را ندارد چرا که درخواست های او پاسخ داده نشد ٬ پس همین جا بماند بهتر است .

زمان حرکت کشتی ندایی از آسمان پرسید : چرا همسفر خود را در جزیره رها می کنی ؟ پاسخ داد : این نعمت هایی که به دست آورده ام همه مال خودم است همه را خودم درخواست کرده ام . درخواست های او که پذیرفته نشد پس لیاقت این چیزها را ندارد .

ندا ٬ مرد را سرزنش کرد که اشتباه می کنی ! زمانی که تنها خواسته ی او را اجابت کردم این نعمت ها به تو رسید ...

مرد با حیرت پرسید : از تو چه خواست که باید مدیون او باشم ؟

ندا پاسخ داد : از من خواست که تمام خواسته های تو را اجابت کنم !!!

نوید شتابی فرد بازدید : 387 1390/03/28 نظرات (0)

ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تو ام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادی‌ام بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم ز آلودگی‌ها کرده پاک

ای تپش‌های تن سوزان من
آتشی در سایۀ مژگان من
ای ز گندم‌زارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه‌ها پُر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها
با تو ام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

این دلِ تنگِ من و این بار نور؟
هایهوی زندگی در قعر گور؟

ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی‌انگاشتم

درد تاریکی‌ست دردِ خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سرنهادن بر سیه‌دل سینه‌ها
سینه آلودن به چرکِ کینه‌ها
در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
زر نهادن در کفِ طرارها
گم‌شدن در پهنۀ بازارها

آه ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته
چون ستاره، با دو بال زرنشان
آمده از دوردست آسمان
از تو تنهاییم خاموشی گرفت
پیکرم بوی همآغوشی گرفت
جوی خشک سینه‌ام را آب، تو
بستر رگ‌هام را سیلاب، تو
در جهانی اینچنین سرد و سیاه
با قدم‌هایت قدم‌هایم به‌راه

ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته
گونه‌هام از هُرم خواهش سوخته
آه، ای بیگانه با پیراهنم
آشنای سبزه‌زارانِ تنم

آه، ای روشن طلوع بی‌غروب
آفتاب سرزمین‌های جنوب
آه، آه ای از سحر شاداب‌تر
از بهاران تازه تر، سیراب تر
عشق دیگر نیست این، این خیرگی‌ست
چلچراغی در سکوت و تیرگی‌ست
عشق چون در سینه‌ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگر من نیستم، من نیستم
حیف از آن عمری که با "من" زیستم

ای لبانم بوسه گاه بوسه‌ات
خیره چشمانم به راه بوسه‌ات
ای تشنج‌های لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیراهنم
آه می‌خواهم که بشکافم ز هم
شادی‌ام یک‌دم بیالاید به غم
آه می‌خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم هایهای

این دلِ تنگِ من و این دود عود؟
در شبستان، زخمه‌های چنگ و رود؟
این فضای خالی و پروازها؟
این شب خاموش و این آوازها؟

ای نگاهت لای‌لای سِحر بار
گاهوار کودکان بی‌قرار
ای نفس‌هایت نسیم نیم‌خواب
شُسته از من لرزه‌های اضطراب
خُفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیاهای من

ای مرا با شعور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم شعرم به آتش سوختی

از سروده های زنده یاد "فــروغ فــرخزاد"


نوید شتابی فرد بازدید : 372 1390/03/28 نظرات (1)

وقتی لوکس بلاگتون بالا نمیاد این 30 کار و انجام بدین تا درست بشه:

1بشینید و مگس بپرونید ! وقتی اینترنت قطع میشه این کارها رو انجام بدید! ( طنز )

2 از ۱ تا ۱ میلیون بشمارید وقتی اینترنت قطع میشه این کارها رو انجام بدید! ( طنز )

3مجموعه تصاویری رو که در سیستمتون دارید اسم هاش رو عوض کنید و مرتب کنید

4 خوب اون رو دوباره به هم بچسبونید ! وقتی اینترنت قطع میشه این کارها رو انجام بدید! ( طنز )

5 چند تا فیلم تماشا کنید

6کارهای شخصیتون رو انجام بدین

7نوشیدنی آرام بخش بخورید

8یاد بگیرید چطوری میشه رقصید وقتی اینترنت قطع میشه این کارها رو انجام بدید! ( طنز )

9تمرین موسیقی انجام بدین

10یه زنگی به دوستای قدیمی بزنید

11اتاقتون رو تمیز کنید !

12حالا دیگه وقتشه که یه دوش بگیرید وقتی اینترنت قطع میشه این کارها رو انجام بدید! ( طنز )

13یه جای دنج پیدا کنید و کتاب بخونید

14برید بیرون و با دوستاتون کارهای خوب بکنین

15دیکشنری باز کنید و ۱۰۰ تا لغت جدید یاد بگیرید

16 سعی کنید اسم یک فولدر رو روی کامپیوتر به can تغییر بدید

17به سعی تون ادامه بدید وقتی اینترنت قطع میشه این کارها رو انجام بدید! ( طنز )

18رجیستری ویندوز رو باز کنید و سعی کنید تمام کلیدهایی که با حرف a شروع میشند رو حذف کنید وقتی اینترنت قطع میشه این کارها رو انجام بدید! ( طنز )

19دفتر تلفن تون رو مرتب کنید

20یک کمی هم چیزی بخورید

21با گیم های روی موبایل خودتون رو سرگرم کنید اگر قارچ خور باشه چه بهتر ! وقتی اینترنت قطع میشه این کارها رو انجام بدید! ( طنز )

22یک چیزی رو تیکه تیکه کنید وقتی اینترنت قطع میشه این کارها رو انجام بدید! ( طنز )

23هارد کامپیوتر رو دیفرگ کنید

24یک زنگی به ISPتون بزنید

25تو آینه نگاه کنید و سعی کنید باحال به نظر بیاید وقتی اینترنت قطع میشه این کارها رو انجام بدید! ( طنز )

26میتونید یه سر برید باشگاه

27تمام ساعت هایی که در اطرافتون هست رو با هم تنظیم کنید

28توی مرورگرتون یک صفحه خالی باز کنید و مدام F5 بزنید وقتی اینترنت قطع میشه این کارها رو انجام بدید! ( طنز )

29یه فنجون چای، قهوه، نسکافه بخورید

30یک نوت پد باز کنید و سعی کنید ۳۰ کار جدیدی که میشه وقتیلوکس بلاگقطع میشه انجام داد رو توش بنویسید این ۳۰ مورد رو که انجام دادید بعدش حتما یک چکی بکنید ببینید کلید پاور مودمADSLتون وصل هست یا نه شاید اصلا مشکل قطعی اینترنت خودتون باشید !

نوید شتابی فرد بازدید : 509 1390/03/28 نظرات (0)

Smart boss + smart employee = profit

رییس باهوش + کارمند باهوش = سود

Smart boss + dumb employee = production

رییس باهوش + کارمند خنگ = تولید

Dumb boss + smart employee = promotion

رییس خنگ + کارمند باهوش = ترفیع

Dumb boss + dumb employee = overtime

رییس خنگ + کارمند خنگ = اضافه کاری

نوید شتابی فرد بازدید : 466 1390/03/26 نظرات (0)
بر سادگیم ستاره خندید!
انگار خدا نشسته بر بام!
مظلوم تر از همیشه بودم...
آسوده از این گردش ایام...
بر دفتر مشق ِمن تو بودی...
حرف دل و نقطه های اتمام...
یک نقطه کنار بید مجنون ...
یک نقطه کنار درس بادام...
ای وای ! دلم شکسته از عشق!
عشقی که مرا کشیده در دام !
بادام شکست ، من رسیدم!
از اوج خیال و فکر و اوهام !
صدبار رسیده ام به جمعه ...
تکرار ِ من و خدای بر بام ...
انگار جریمه ام همین است !
مشق شب و درس بی سرانجام...
نوید شتابی فرد بازدید : 626 1390/03/26 نظرات (0)

شبیه برگ پاییزی, پس از تو قسمت بادم. خداحافظ

ولی باور مکن هرگز که خواهی رفت از یادم. خداحافظ

و این یعنی در این عالم ز اندوه تو می میرم

در این تنهایی مطلق که می بندد به زنجیرم

وبی تو لحظه ای حتی, دلم طاقت نمی ارد

وبرف ناامیدی بر سرم یکریز می بارد

چگونه بگذرم از عشق, از دلبستگیهایم

چگونه می روی با اینکه میدانی چه تنهایم

گمان کردی که شاید من بدون تو می مانم

ولیکن این تو می مانی بدونم. خوب میدانم

تو همپای شبهای غزلخوانی, خداحافظ

به پایان امد این دیدار پنهانی, خداحافظ

نوید شتابی فرد بازدید : 792 1390/03/25 نظرات (0)

ســـن یاریمین قاصدیسـن

ایلش ســنه چای دئمیشم

خـیالینی گوندریب دیــــر

بسکی من آخ- وای دئمیشم

آخ! گئجه لَر یاتمامیشام

من سنه لای- لای دئمیشم

سن یاتالی،مـن گوزومه

اولدوزلاری سای دئمیشم

هــر کس سنه اولدوز دییه

أوزوم سنه آی دئمیشم

سننن سونرا، حیاته من

شیرین دیسه، زای دئمیشم

هــر گوزلدن بیــر گول آلیب

سن گوزه له پای دئمیشم

سنین گون تک باتماغیوی

آی باتانا تای دئمیشم

ایندی یایا قیش دئییرم

سابق قیشا، یای دئمیشم

گاه طوییوی یاده سالیب

من ده لی، نای نای دئمیشم

ســونرا یئنه یاسه باتیب

آغلاری های های دئمیشم

اتک دولی دریا کیمی

گوز یاشیما، چای دئمیشم

عمره سوره ن من قره گون

آخ دئمیشم، وای دئمیشم

 

استاد شهریار

تعداد صفحات : 50

درباره ما
Profile Pic
ثبت شده در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 508
  • کل نظرات : 198
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 14
  • آی پی امروز : 50
  • آی پی دیروز : 51
  • بازدید امروز : 195
  • باردید دیروز : 212
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 701
  • بازدید ماه : 1,604
  • بازدید سال : 4,647
  • بازدید کلی : 927,562