loading...
کـــــاریـــزمــــــــــات
آخرین ارسال های انجمن
نوید شتابی فرد بازدید : 496 1390/06/05 نظرات (0)


قره قوروت را از آب ماست یا همان دوغ می گیرند که پس از جوشیدن و تغلیظ بصورت جامد در می آید.

مزه ترش قره قوروت بخاطر درصد بسیار بالای اسید لاکتیک آن می باشد. میزان اسید لاکتیک قره قوروت بقدری زیاد است که میتوان گفت خود اسید لاکتیک است !!!! . اسید لاکتیک یک ماده دفعی برای بدن محسوب میشود زیرا خون را شدیداً اسیدی کرده و تعادل ph خون را به هم میزند.

یکی از دلایلی که گفته می شود ماست چکیده بهتر از خود ماست است این است که مقدار زیادی از اسید لاکتیک آن که در آب ماست موجود است گرفته شده است ولی با این حال بهتر است با مقداری نعناع ، پونه و موسیر مصرف شود (تا حالت سردی و اسیدی آن کاهش یابد)

در حالت طبیعی، خون انسان کمی قلیایی بوده و بسیار حیاتیست که این حالت حفظ شود بدین جهت در خلقت انسان مکانیزم های پیچیده ای تعبیه شده است که این تعادل را حفظ کنند.

در بدن انسان مقدار pH متعادل بین 34/7 و 40/7 میباشد که کمی قلیایی است و باید در این محدوده نگه داشته شود در غیر اینصورت بعضی از واکنش های آنزیمی انجام نمی گیرد و تنظیم فعالیتهای فیزیکی و شیمیایی درون سلولی با مشکل مواجه می شود.


مصرف قره قوروت به شدت خون را اسیدی می کند (به علت میزان بسیار بالای اسید لاکتیک) و آنرا از حالت قلیایی طبیعی خود خارج می‌کند. بدن برای ترمیم و تصحیح این حالت بسیار مخرب که می‌تواند در صورت ادامه بسیار خطرناک گشته و فعالیت ارگان‌ها و سلول‌ها را مختل کند، دست به دامن استخوان‌ها و دندان‌ها می‌گردد تا کلسیم آنها را برای قلیایی کردن خون آزاد کند.

کلسیم بهترین و سریع‌ترین عامل قلیایی کردن خون می‌باشد. این کلسیم آزاد شده از استخوان‌ها سپس توسط کلیه‌ها دفع می‌گردد. در نتیجه مصرف قره قوروت باعث پوکی استخوان‌ها و ضعف دندان‌ها می‌گردد.

بسیار بسیار جای تاسف است که خیلی از پزشکان و افراد تحصیل کرده آنرا برای درمان پوکی استخوان و لاغر شدن افراد چاق تجویز می کنند با این تصور غلط که چون قره قوروت دارای کلسیم است پس برای پوکی استخوان مناسب است در صورتیکه کلسیم آن نه تنها جذب نمی شود بلکه طبق توضیحات بالا باعث پوکی استخوان و خرابی دندانها نیز می شود. جالب است حتی آنرا برای رشد و نمو کودکان مفید دانسته و برای آن خاصیت دارویی قائل شده اند !!!. گاهی اوقات آنرا برای کاهش فشار خون تجویز می کنند که این خود باعث خرابی و خوردگی رگها میشود. میتوان بجای آن از بسیاری میوه هایی که در کاهش فشار مناسب هستند مانند آب لیمو یا مخلوط یک لیوان آب و 2 قاشق سرکه سیب خانگی استفاده کرد.

ای کاش مضرات مصرف قره قوروت به اینجا ختم می شد.

اسید لاکتیک فعالیت نرون های مغزی را به شدت کاهش میدهد و چون قره قوروت حاوی مقادیر بسیار زیاد اسید لاکتیک می باشد لذا برای مغز انسان بسیار مضر می باشد.



بعضی از آثار و نتایج زیانبار اسیدی شدن خون :


انواع بیماریهای قلب و عروق

خورده شدن دیوارة سرخرگ ها و سیاهرگ ها

ضعف حافظه

آلزایمر

دیابت

سرطان

ضعف سیستم ایمنی بدن

بیماری های سیستم عصبی مانند بیماری خطرناکMS

پوکی استخوان

خرابی و فساد دندانها

لقی دندانها

ضعف اعصاب

تشنج

دل درد شدید در دختران هنگام عادت ماهانه


در غرب به خون اسیدی لقب کُشنده خاموش (Silent Killer) داده اند.

در خصوص بیماری های ناشی از اسیدی شدن خون ، مطالب بسیاز زیادی در اینترنت موجود است که اکثراً به زبان انگلیسی است.
 


امیدوارم مطلب فوق دریچه ای دیگر از سلامتی را بروی شما بگشاید و دروازه ای از بیماریها را ببندد.

نوید شتابی فرد بازدید : 376 1390/06/05 نظرات (0)

متولدین فروردین : آهن
فلز زندگی متولدین فروردین آهن است که 9 برابر دیگران به آنها قدرت می دهد و شانس و موفقیت آنها را در زندگی نه برابر می کند . انرژی و اشتیاق روانی انها می تواند همچون مشعل فروزانی ٬ راه را برای دستیابی به آرمان های بزرگی که در سر می پرورانند روشن نماید. آنها پیشگامانی هستند که همواره دیگران را به سمت هدفی نایافتنی هدایت می نمایند.متولدین فروردین کمتر به دنبال اندوختن ثروت هستند.ولی اگر شروع به مال اندوزی کنند با چنان سرعتی پیش می روند که وقت نمی کنند بایستند و پول ها را بشمرند. در زمینه پول ٬ زمان و حتی لباس خود بسیار دست و دلبازانه عمل می کنند و هر قدر هم فقیر باشند همیشه چیزی برای بخشیدن دارند. آنها اعتقاد دارند که وقتی به دیگران کمک می کنند نه فقط خرسند می شوند بلکه این عمل آنها باعث می شود که دیگران هم متقابلا کاری برای آنها انجام دهند.


متولدین اردیبهشت : مس
فلز ماه اردیبهشت مس است که رسانای برق و گرماست و بعد از گذشت سالها همچنان درخشان باقی می ماند. در زندگی خانوادگی حاکم ورئیس است و هیچکس جرات ندارد آرامش او را بر هم زند. او مانند زمان صبور است و مانند جنگل عمیق ٬ واز چنان قدرتی برخوردار است که قادر است کوه را جابجا کند ولی آدمی لجوج و یکدنده است. این افراد معمولا از چیزهای کوچک خوششان نمی آید واز همین رو دلبستگی خاصی به عشق پایدار و ثروت دارند.
متولدین خرداد : جیوه


فلز سرد جیوه در متولدین خرداد تمایلات دوگانه ای را به وجود می آورد مگر آنکه خودش جلوی آین کارها را بگیرد و به ندای قلب خود گوش کند. هنگامی که عمیقا به دنبال علت بی حوصلگی متولد خرداد بگردید در می یابید که او همیشه در پی هدفی است ولی مشکل اساسی او این است که هدف را نمی شناسد . متولد خرداد از تخیل بسیار قدرتمندی برخوردار است و به همین خاطر اهداف زیادی را در سر می پروراند. ذهن متولدین خرداد همیشه به کاری مشغول است و به همین دلیل بیش از دیگران به استراحت نیاز دارد . آنها با آنکه نسبت به بی خوابی حساس هستند ولی هیچگاه به اندازه کافی نمی خوابند.
متولدین تیر: نقره
فلزوجودی متولدین تیر ٬ نقره است که علیرغم تشابه با سایر فلزات از خصوصیات ویژه گرانبهایی برخوردار است. آنها قلب مهربانی دارند و نیاز دیگران را به خوبی حس می کنند و به آن اهمیت می دهند و می خواهند به دیگران کمک کنند ٬ اما در ابتدا منمتظر می شوند تا ببیند کسی دیگری پیدا می شود که پیش قدم شود چون دوست ندارد پول و وقت خود را صرف چیزی کنند که نیازی به آن نیست. اما اگر دریابد که کس دیگری آستین خود را بالا نزده است آنگاه در آخرین لحظه دست به کار می شود . او می گذارد که دو بار زیر آب فرو روید ٬ ولی بار سوم شما را نجات می دهد . او خیلی رئوف است و نمی گذارد غرق شوید.


متولدین مرداد: طلا
متولد مرداد در دوستی بسیار وفادار است و درموقع دشمنی آدم منصف و قدرتمندی است . او چه ساکت باشد ٬ چه خودنما ٬ فردی خلاق ٬ مبتکر و قدرتمند است . چون او از طلای خالص است به همین دلیل ما ٬ گاهی خودخواهی ٬ تکبرو تنبلی او را نادیده می گیریم .متولدین مرداد در مورد پول هیچگونه احتیاطی به خرج نمی دهند ٬ بسیار ولخرج هستند و حتی اگر پول زیادی نداشته باشند شیک می پوشند و زندگی شان لوکس است و برای تفریح و سرگرمی خود زیاد خرج می کنند. اگر کسی از آنها پول بخواهد به او می دهند و اگر نداشته باشند از دیگری قرض می کنند و به او می دهند.


متولدین شهریور: جیوه
اگر درجه حرارت محیط مناسب باشد ٬ متولدین شهریور علیرغم اینکه ظاهرا ترکیبی از فولاد و یخ به نظر می رسند ٬ در اثر عواطف اطرافیان ذوب خواهند شد . آنها بدون تردید انسانهایی صادق و قابل اعتمادی هستند ولی زمانی که نخواهند به جایی بروند و یا کار خاصی را انجام دهند ٬ به راحتی می توانند خود را به مریضی بزنند. در چنین مواقعی استعداد نمایی آنها در زمینه هنرپیشگی هویدا می شود. متولدین شهریور از عکسهای خود ایراد می گیرند و در مورد سر و وضع خود وسواس شدیدی دارند ٬ همیشه سر و وضعی مرتب و پاکیزه دارند و در مورد لباس بسیار سخت گیر هستند.
متولدین مهر : مس
متولدین مهر سودمندی فلز مس را که فلز هم آهنگی آنهاست بازتب می دهند. از هر گونه بی ادبی و بی نزاکتی تنفر دارند ولی با وجود این اگر تابلویی روی دیوار خانه تان کج باشد ًنرا صاف می کنند و اگر صدای تلویزیون تان زیاد باشد آن را کم می کنند . آنها عاشق مردم هستند ولی از اجتماعات بزرگ بدشان می اید.مانند کبوتران صلح دائم این طرف و آنطرف می روند.و به میانجیگری می پردازند و صلح و صفا برقرار می کنند.انسانهایی بامحبت و دلپذیر هستند ولی گاهی اوقات بداخلاق واخمو می شوندو از دستور دادن به دیگران خوششان می آید.


متولدین آبان: آهن
در بین متولدین آبان آدم عصبی و بی قرارخیلی کم دیده می شود و این در اثر فلز درونی شخصیت آنهاست ٬ با وجود این آنها خیلی رقیق القلب بوده و نسبت به افراد ناتوان و درمانده خیلی دلسوز هستند. متولدین آبان هرگز هدیه یا محبت کسی را فراموش نمی کنند و فورا در جستجوی جبران آن برمی ایند.از طرف دیگر ظلم و بی عدالتی را نیز فراموش نمی کنند و در مقابل ان واکنش های متفاوتی را از خود بروز می دهند. به خانواده و روابط خانوادگی اهمیت زیادی می دهندو رفتارشان با کودکان ملایم و عطوفت آمیز است.


متولدین آذر : قلع
در میان متولدین آذر به ندرت می توان کسی را پیدا کرد که شوخ طبع و بذله گو باشد و همین تعداد اندک نیز که در گفتن لطیفه چنان خام هستندکه هیچ کس به آنها نمی خندد. اگر چه متولدین آذر حافظه ای بسیار قوی دارند ولی گاهی فراموش می کنند که کت خود را کجا گذاشته اند آنها هرگز نمی توانند دروغگوی ماهری باشند هیچ کس حتی برای یک لحظه نمی تواند دروغ آنها را باور کند. ریا کاری و دروغ گویی اصلا با مزاج آنها سازگار نیست و هر وقت سعی به انجام این کار نمایند به زودی دستشان رو می شود . متولدین آذر ٬ چه کم رو چه پررو ٬ ر زمینه عشق همیشه آماده اند که شانس خود را امتحان کنند و خود را به آب و آتش بزنند.


متولدین دی : سرب
اگر چه فلز درونی متولد دی او را به فردی بسیار محکم تبدیل ساخته است اما او فردی خجالتی است که روحیه ای لطیف و حساس دارد. متولد دی همه کسانی را که باعث صعود آنها شده اند بسیار ستایش می کنند . آنها خواستار پیروزی و موفقیت هستند و به سنتها و آداب و رسوم احترام می گذارند. در شخصیت متولد دی همیشه اندکی افسردگی و غم همراه با جدیت وجود دارد. اما هیچ یک از این دو خصوصیت باعث نمی شود که اواز انضباط جدی دست بر دارد . متولد دی به حدی لایق و کارآمد است که به راحتی می توانید زمام امور را به دستش بسپارید.


متولدین بهمن: اورانیوم
فلز درونی متولدین بهمن یک فلز حقیقی نیست و یک ماده رادیواکتیو است که فقط در ترکیبات یافت می شود . اورانیوم می تواند موجب انفجارات عظیم و زنجیره ای گردداز همین رو تلاش برای محدود کردن آنها و مجبورساختن شان به انجام کاری مثل کوشش برای به دام انداختن طوفان زمستانی در یک بطری است . متولدین بهمن عقیده خود را خیلی رک و بی پرده به زبان می آورد ولی هرگز سعی نمی کند عقیده اش را به شما تحمیل کند. یک بهمنی برای احساس امنیت دور و اطراف خود را شلوغ می کند و دوستان زیادی دارد ولی گاهی اوقات به یکباره در پیله تنهایی خود فرو می رود و دلش می خواهد تنها باشد.


متولدین اسفند: قلع
فلز متولد اسفند ٬ آهن ٬ جیوه ٬ طلا و یا سرب نیست بلکه آلیاژی از فلزهاست که نشانگر غیر واقعی و توهم آمیز بودن این افراد است. آنها قوی تر از آن هستند که می پندارید و عاقل تر ازآن که می شناسید ولی تا زمانی که خودشان راز وجود شان را کشف نکنند ٬ راز آنها همواره پوشیده و مخفی باقی خواهد ماند. یک متولد اسفندتمایل چندانی به آرزوهای دنیوی ندارد٬ همچنین برای مقام ٬ قدرت و یا رهبری ارزشی قائل نیست و ثروت و مال دنیا برای او جذابیتی ندارد. او به آینده هیچ اشتیاقی ندارد و نسبت به آن بی خیال است. در مورد گذشته نیز دانشی شهودی دارد و در مورد امروز شکیبا و مقاوم است

نوید شتابی فرد بازدید : 459 1390/06/05 نظرات (0)


 

 

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می کرد.

یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت.

پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند.

صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند ، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد.

سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرین کار ، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.

نجار در حالت رودربایستی ، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود.

پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود.

برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی دقتی ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت ، کار را تمام کرد.

او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد.

صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد.

زمان تحویل کلید ، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!

نجار ، یکه خورد و بسیار شرمنده شد.

در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتر و تمام مهارتی که در کار داشت را برای ساخت آن بکار می برد.

یعنی کار را به صورت دیگری پیش میبرد.

 

این داستان ماست.


ما زندگیمان را میسازیم. هر روز میگذرد.

گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم ، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم.

اگر چنین تصوری داشته باشید ، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم. فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم، ممکن نیست.
آری ، درست است .

شما نجار زندگی خود هستید و روزها، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشود.


یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود.

 

مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید باشید

نوید شتابی فرد بازدید : 588 1390/06/05 نظرات (0)

 یِ حلقه تویِ چشم ِ من ؛ یِ حلقه تویِ دستِ تو !






من و تــــــــو

برای رسیدن به هم

هیچ چیز کم نداریم به غیر از یک معجزه ...!!!






برایت آسمانی خواهم کشید

پر از ستاره های همیشه نورانی

تو در کنار من روی ابرها

من غرق آنهمه مهربانی





وقتی تو نیستی ،


نگاهم حوصله نمی کند


پایش را از چشمم بیرون بگذارد. . . !





از هیاهو زمین بیزار شده ام !!

سهراب قايق ات جايي براي من دارد؟





چقــدر باید بگذرد؟؟

تا مـن

در مـرور خـاطراتم

وقتی از کنار تــو رد می شوم.

تنـــم نلــرزد…..

بغضــم نگیــرد…..






گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد...!

گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه مےخواهد...!

نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بے تو مے میرمـــ...!

ساده شاید ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز دیگر ے ست !





نقــّـــــــــاشِ خــــوبی نــــبودم...

اما

ایـــــــــــــن روزها...

به لطـــــــــــفِ تــــــــــو...

انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی میکـــــِـــــــشـَـم....!!!!





شب را دوستـــ ــ ـ دارم ...!

چرا که در تاریکـــ ـی ..

چهره ها مشخــــــ ـص نیست !!

و هر لحظــــــــ ـه ..

این امیـــــ ـد ..

در درونــــــ ــم ریشه می زند ...

که آمده ای ..

ولی من ندیده ام!






شجاعت مـے خواهد

وفادار احساسـے باشـے

کــ ِ میدانـے

شکست مـے دهد

روزے نفس ـهاے دلت را...





و

درخت هم که باشی

من

دارکوبی می شوم

...

که هفتاد و سه بار

در دقیقه

تو را می بوسد......





مينويسم دوستت دارم و

قايمش ميکنم

تو به درد زندگی نميخوری

تو را بايد نوشت و گذاشت

وسط همان شعرها و قصه هايی

که ازشان آمده ای...





بالاخره یک روز...

تمام شناسنامه های دنیا را پاره خواهم کرد!


وقتی نام " او " به عنوان " همسر "


در شناسنامه تو ست...


شناسنامه بی رحم ترین کاغذ پاره ی دنیاست...


می دانی...


شناسنامه...چیز کثیفی ست!!


بیزارم از این شناسنامه های دو به هم زن !





عیبی ندارد،باز هم خودت را بزن به آن راه!

خودت را که به آن راه می زنی...


میخواهم تمام راه های دنیا خراب شود






دلت طفل بود...


قدت به قد عاشقی هم نمیرسید که کوچک شمردی


عظمت عاشقانه هایم را...






مـــــنــــ

ســوســـو ميـــزنـــمــ

فــانـــوس ها تــمــاشـــايــمـــ ميــكــنــنــد





کاش می فهمیدی قهر میکنم که دستمو محکمتر بگیری... که بلندتر بگی بـــــمــــــون... همیــــن





چقدر سرد است!

وقتی...

می خواهمت و نیستی

...

.

.

.

!





وقتي دير مي آيي  ؛

دلم هزار جا نمي رود

يک جا مي  رود

آن هم ...

خانه ي رقيبـــ ــ ـ !!





به خــداحافــظـی تــلـخ تـو سـوگــنـد نــشــد
کـه تـو رفــتـی و دلـم ثـانـیـه ای بـنـد نـشـد

بـا چـراغـــــی هـمه جـا گـشـتـم و گـشـتـم در شـهـر
هـیــچ کـس ! هــیـچ کـس ایـنجا به تـو مانـنـد نـشـد

خواسـتـنـد از تـو بگویـنـد شـبـی شـاعـرها
عـــاقـبـت بـا قــلــم شــرم نوشـتـنـد : نـشـد






کـ ـولهـ بارمـ ُ دارمـ می بندمـ برمـ

" ی " جـ ـای دووورـــــ

کــــ هیچـ خاطره ایـ نداشتهـ باشـ ـمـ /!/




در آغوشـم کـ ِ مۓ گیــرۓ

آنقــَــَدر آرام مۓ شوم

کـ ِ فـَـراموش مۓ کنم

بـایـ ـد نفس بکشم ...




شبــهایم پــُــر شــده از خواب هایی کـ در بیــداری انتظارش را دارم

می دانــی بیا بنشین اینجــا تا برایت کمــی دَردُ دل کنم ...

از تو چــه پنهان ، شبهــا در خواب ، رخت ِ عروســی را به تن دارم

کـ دامادش تــویـــی

خوشحال کننــده است نــه ؟

اما همیشــه رخت ِ عروســی ، خبــر از مــرگ بوده !!!

نکنـــد نیاییُ من اینجــا از غصه دلتنگــی ِ نیامدنت

بمیـــرم ؟!!!

تو تعبیـــر ِ خواب بلــدی دلکــــم ؟

بیــا تعبیـــر کن کـ تا تو فاصلــه ایی نمــانده

بیــا و دلخــوشیم را برایم به باور تبدیل کن

فقط بیـــا

بودنتـــ را می خواهم ... "





سیـــــ ـــــــ ـــــگــــــار داریـــد؟؟؟


میخـــواهـــم خـــاطـــره دود کـــنـــمــ ــــ ....!!!!





بر تمام قبر های این شهر
بوسه بزن
شاید به یاد بیاوری
کجا مرا جا گذاشتی...
من در تنها ترین قبر این شهر خفته ام
صدای کلاغها را می شنوی؟
دارند برایم فاتحه می خوانند.....!!






حتی عکستم ندارم که بذارم روبروم...

اونقدر نگاش کنم تا بشکنه بغض گلوم...




من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم...

که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود...

و من ...

روبه روی تو ...

می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یک جا بگویم

!............!


 

.

.

.

.

.

.

.

.

 

 

 

 

نوید شتابی فرد بازدید : 473 1390/06/04 نظرات (0)


 

در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلوش پارک کرده میگه می خوای بری تو؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ درو باز کردم هوای کوچه عوض شه.

تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه ، رفیقم اومده میگه داری تعمیرش میکنی ؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ دارم با مخزن روغن درددل می کنم.

کامپیوترم یه ویروس گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم، بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده: آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم نور چشام.

داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت
همسایمون میگه دارید میرید مسافرت؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ قراره از امشب توی ماشین زندگی کنیم.

سر جلسه کنکور گزارشگر اومده بالا سر بچه میگه اومدی کنکور بدی؟
 پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم چه خبره اینجا شلوغه! 

دیشب رفتیم استخر طرف میپرسه: میخواین شنا کنین؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ می خوایم از امکانات رفاهیتون بازدید کنیم.

به راننده تاکسیه میگم مرسی نگه دارید می گه پیاده می شی؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ می خوام ببینم لنت و ترمزت سالمه؟

به شوهرم میگم موجودی حسابت چقدره؟ میگه: پول میخوای؟ 
پـَـَـ نــه پـَـَـ می خوام ببینم چقدر دیگه با بیل گیتس فاصله داریم

با دوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی می فروشه؛ نوبت ما که میشه طرف میگه:شمام عسل میخواین!؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ دوتا زنبوریم اومدیم استخدام شیم.

رفتم فروشگاه میگم سیخ داری؟ میگه برا کباب؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ برا خاروندن دیافراگمم از تو دهنم می خوام.

ساعت ١١ اومدم خونه همسرم میگه الان اومدی؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ ٢ساعت پیش اومدم الان تکرارش داره پخش میکنه.

گفتم غم تو دارم..گفتا غمت سر آید…
پـَـَـ نــه پـَـَـ می خوای یه عمر غم تو رو داشته باشم؟!

تو اداره پشت میز کارم نشستم،ارباب رجوع اومده میگه کارمند اینجایین؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ رئیس سازمان هوا فضای ناسام اومدم فقط کار تورو راه بندازم!

با دوستم رفتیم خرید.برگشتیم دیدیم ماشینش نیست میگه: دزدیدنش؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ خسته شده بود از بس منتظر ما وایساد. اس ام،اس داد گفت من میرم خودتون بیاین!

میگم آقا خمیر دندون سفید کننده می خوام؟ میگه برا دندونات؟ 
پـَـَـ نــه پـَـَـــ می خوام کاسه دستشویی رو برق بندازم.

مگس اومده تو خونه رفتم حشره کش آوردم زنم میگه میخوای بکشیش؟
 پـَـَـ نــه پـَـَـ میخوام بزنم زیر بغلش بوی عرق نده

سوسک اومده تو اتاق دمپایی رودادم همسرم...میگه بزنمش؟؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ بده پاش کنه تندتر بدوه !!

رفتم داروخونه…میگم باند دارین؟میگه واسه زخم؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ بانده فرودگاه حیاط خونمون خراب شده…بابام همینجور داره با هواپیماش دوره خونه میچرخه.

میگم لباسا رو انداختی تو وان بشوری؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ میخوام سوراخاش پیدا شه پنچریشونو بگیرم.

رفتم داروخونه به یارو میگم شامپو ویتامینه میخوام! طرف با یه قیافه حق به جانب که مثلا خیلی حالیش میشه و من چیزی حالیم نیست ، به یه حالتی غمزه مانند میگه شامپو واسه موهات دیگه؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ شامپو ویتامینه واسه فرش میخوام که گل هاش سریع رشد کنن.

پلیس ماشینو خوابونده .رفتم خلافی و جریمه دادم،کاراشو کردم،بعد رفتم پارکینگ تحویلش بگیرم.مسوولش میپرسه: اومدی ماشینو ببری؟؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ اومدم ملاقاتش! براش ۲ نخ سیگار آوردم تنهایی بش بد نگذره!

ته صف نونوایی وایسادم. یارو میاد میگه شما هم تو صفی!؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ نقش زنبیلو بازی می کنم منتظرم صاحابم بیاد.

تو حیاط آتیش روشن کردم. داداشم میگه میخوای کباب بزنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ دارم با سرخپوستای ونزویلا تبادل اطلاعات سیاسی می کنم.

سر سهروردی وایسادم . میگم راه آهن .. تاکسیه اومده میگه مطمنی میبرنت؟
پـَـَـ نــه پـَـَـ اومدم منتظر تو بمونم بهت بگم راه آهن تو بگی نه … بعد باهم بخندیم ، سرانه خنده مملکتو بالا ببریم.

به یارو میگم شارژر سوزنی نوکیا داری؟ میگه میخوای  گوشیتو شارژ کنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَـــ می خوام شلوارمو وصله کنم

 

 

نوید شتابی فرد بازدید : 474 1390/06/04 نظرات (0)

نماز جمعه با کفش در آمریکا! (+عکس)

مسلمانان آمریکا، روز جمعه گذشته 25 سپتامبر در مقابل مجلس آمریکا اقدام به برپایی نمازجمعه کردند...


مسلمانان آمریکا، روز جمعه گذشته 25 سپتامبر در مقابل مجلس آمریکا اقدام به برپایی نمازجمعه کردند.
هدف آنها از این اقدام نمایش نمادین برای زدودن تبلیغات منفی بر علیه مسلمانان امریکا عنوان شده است.
 
 
نکته جالب در این نماز این است که بخشی از نمازگزاران با کفش در حال نماز هستند!
نوید شتابی فرد بازدید : 462 1390/06/04 نظرات (0)

لنز هایی که شما را کور می کنند


مدهاي عجيب و غريب زيبايي، گاه خطرات زيادي را هم رقم مي‌زند و حتي نتايج تاسف‌بار و غيرقابل جبراني را باعث مي‌شود.

اخيرا مدهايي شايد باورنكردني در مورد چشم‌ها شايع شده كه شامل كاشتن نگين در سفيدي چشم، تغيير رنگ دائمي عنبيه چشم (رنگي‌‌كردن چشم به‌صورت دائمي) و گذاشتن لنزهاي شكل‌دار و مدل‌دار، آخرين مدهاي خطرناك در اين زمينه هستند كه حالا باعث شده متخصصان چشم پزشكي در اين مورد هشدار بدهند. اين مطلب را از دست ندهيد.

وقتي چشم‌هاي‌تان زخم مي‌شوند
در بيانيه انجمن ملي چشم‌پزشكي انگلستان آمده است اغلب فروشندگان اين لنزها اطلاعات كافي در مورد آنها ندارند و براي همين نمي‌توانند اطلاعات لازم در مورد چگونگي نگهداري، استفاده و تميزكردن اين لنزها را به خريداران خود بدهند كه اين باعث افزايش احتمال عفونت پس از مصرف آن‌ها مي‌شود به‌خصوص موارد زيادي از رد و بدل‌شدن اين لنزها ميان جوانان و نوجوانان گزارش شده است.لنزهاي تماسي اصلي‌ترين علت عفونت ميكروبي قرنيه هستند؛ در اين حالت لايه خارجي چشم يعني قرنيه به وسيله باكتري‌ها، ‌قارچ‌ها يا تك‌يافته‌ها مورد حمله قرار مي‌گيرد و عفوني مي‌شود. يكي از انواع خطرناك‌ اين عفونت، عفونتي است كه توسط آكانتاموابا ايجاد مي‌شود كه مي‌تواند باعث زخم شدن قرنيه و در نهايت كوري شود.

مواظب باشيد
دكتر ديويد آگوستا، عضو انجمن ملي چشم‌پزشكي انگلستان مي‌گويد: «ما نمي‌گوييم هيچ‌كس نبايد از اين لنزها استفاده كند، فقط مي‌گوييم بايد اين لنزها را از يك فرد متخصص خريداري كرد تا از كيفيت آنها مطمئن بود و در ضمن تمام اطلاعات لازم براي استفاده از آنها را دريافت كرد.»اين پزشك متخصص چشم مي‌گويد خودش افراد زيادي را ديده كه لنزهاي خود را در داخل كيف آرايش خود مي‌گذارند و اصلا رعايت بهداشت را نمي‌كنند و شانس آلوده‌شدن لنزهاي آنها بسيار بالاست. او مي‌گويد: «شما فقط 2چشم داريد، براي همين بايد خيلي مواظب آنها باشيد.»

وقتي ستاره‌ها الگوي كار اشتباه مي‌شوند
انجمن ملي چشم‌پزشكي انگلستان در بيانيه‌اي اعلام كرده بايد عرضه و فروش انواع لنزهاي زيبايي به‌خصوص انواع موسوم به «طرح و رنگ» كه بدون نياز به نسخه پزشك هستند، متوقف شود.در اين بيانيه آمده است با توجه به تمام خطراتي كه اين لنزها دارند، ‌بايد فروش آن‌ها حتما با نسخه يك متخصص چشم‌پزشكي و توسط متخصصان بينايي‌سنجي باشد.

اولين كساني كه از اين لنزها كه در طرح‌ها و شكل‌هاي عجيب و غريب، مثلا به رنگ قرمز يا بنفش يا با طرح پرچم‌هاي كشورها، يا شكل‌هاي هندسي ساخته شده‌اند استفاده كرده‌اند، ستاره‌هاي موسيقي و سينما بوده‌ و اين باعث همه‌گيري مصرف آن‌ها به‌خصوص در بين جوان‌ها شده است. حالا در داروخانه‌ها، آرايشگاه‌ها و اينترنت به سادگي مي‌توانيد انواع اين لنزها را كه برخي «يك‌بار مصرف» و برخي ديگر «براي استفاده طولاني» نام گرفته‌اند را خريداري كنيد.

از سوپرماركت‌ها لنز نخريد
در عين حال پزشكان انگليسي اعلام كرده‌اند لنزهاي جديد كه براي زيبايي به كار مي‌روند مي‌توانند در درك رنگ‌ها اخلال ايجاد كنند و باعث كوررنگي نسبي شوند و ديد 2چشمي را هم دچار مشكل كنند و تاري ديد را باعث شوند. در ضمن يادتان باشد هر بار جا‌گذاري نامناسب آنها مي‌تواند باعث صدمه‌ديدن سطح قرنيه هم شود.لنزهاي اخيري كه به بازار راه يافته، طرح‌هايي مثل پرچم انگلستان و آمريكا، چشم‌ ببر و اشكال هندسي مثل دايره و ستاره دارند و قيمت آن‌ها در انگلستان حدود 25 پوند و در آمريكا حدود 40 دلار است.

دكتر ديويد كرگ، متخصص چشم‌پزشكي مي‌گويد استفاده نادرست از اين لنزها، به‌خصوص لنزهايي كه اخيرا به بازار راه پيدا كرده‌اند، مي‌تواند باعث كوري شود، اگر از يك سوپرماركت‌ يا يك آرايشگاه لنز چشم بخريد، اين يعني اينكه هيچ اطلاعات تخصصي در مورد لنزها دريافت نمي‌كنيد و حتي متوجه نمي‌شويد كه آيا اين لنزها براي شما مناسب هستند يا نه، هر فرد قبل از استفاده از لنزها بايد مورد معاينه چشم‌پزشكي قرار بگيرد تا مشخص شود اين لنزها براي او مناسب هستند يا نه.

نوید شتابی فرد بازدید : 466 1390/06/04 نظرات (1)

یک روایت تکان دهنده

مرحوم آیت الله میرزا احمد مجتهدی، این روایت را نقل کردند: روزی فردی آمد خدمت امام معصوم و به ایشان عرض کرد: اگر روزی یکی از دوستان شما گناهی کند، عاقبتش چگونه خواهد بود؟ امام در پاسخ به وی فرمودند: خداوند به او یک بیماری عطا می نماید تا سختی های آن بیماری کفاره ی گناهانش شود. آن مرد دو مرتبه پرسید: اگر مریض نشد چه؟ امام مجدد فرمودند: خداوند به او همسایه ای بد می دهد تا او را اذیت نماید و این اذیت و آزار همسایه، کفاره ی گناهانش شود. آن مرد گفت: اگر همسایه ی بد نصیبش نشد چه؟ امام فرمودند: خداوند به او دوست بدی می هد تا وی را اذیت نماید و آزار آن دوست بد، کفاره ی گناهان دوست ما باشد. آن مرد گفت: اگر دوست بد هم نصیبش نشد چه؟! امام فرمودند: خداوند همسر بدی به او می دهد تا آزار های آن همسر بد، کفاره ی گناهانش شود. آن مرد گفت: اگر همسر بد هم نصیبش نشد چه؟ امام فرمودند: خداوند قبل از مرگ به او توفیق توبه عنایت می فرماید. باز هم آن مرد از روی عنادی که داشت گفت: و اگر نتوانست قبل از مرگ توبه کند چه؟ امام فرمودند: به کوری چشم تو! ما او را شفاعت خواهیم کرد.

 

 

“قدرت بیان”

 

جان دوست صمیمی جک در سر راه مسافرتشان به منهتن

پس از سفارش صبحانه در رستوران به جک گفت:

یک لحظه منتظر باش می روم یک روزنامه بخرم.

پنج دقیقه بعد، جان با دست خالی برگشت.

در حالی که غرغر می کرد، با ناراحتی خودش را روی صندلی انداخت.

جک از او پرسید: چی شده؟

جان جواب داد: به روزنامه فروشی رو به رو رفتم. یک روزنامه صبح برداشتم

و ده دلار به صاحب دکه دادم. منتظر بقیه پول بودم،

اما او به جای این که پولم را برگرداند، روزنامه را هم از بغلم در آورد.

به من گفت الان سرم خیلی شلوغ است و نمی توانم برای کسی پول خرد کنم.

فکر کرد من به بهانه خریدن یک روزنامه می خواهم پولم را خرد کنم.

واقعم عصبانی شدم. جان در تمام مدت خوردن صبحانه از صاحب روزنامه فروشی

شکایت می کرد و غر می زد که او مرد بی ادبی است.

 

جک در حالی است که دوستش را دلداری می داد، حرفی نمی زد.

بعد از صبحانه به جان گفت که یک لحظه منتظر باشد

و بعد خودش به همان روزنامه فروشی رفت …

وقتی به آنجا رسید، با لبخندی به صاحب روزنامه فروشی گفت: آقا، ببخشید، اگر ممکن است کمکی به من کنید. من اهل اینجا نیستم. می خواهم نیویورک تایمز بخرم اما پول خرد ندارم. فقط یک ده دلاری دارم. معذرت می خواهم، می بینم که سرتان شلوغ است و وقتتان را می گیرم.

صاحب روزنامه فروشی در حالی که به کارش ادامه می داد یک روزنامه به جک داد و گفت: بیا، قابل نداره. هر وقت پول خرد داشتی، پولش را به من بده.

وقتی که جک با غنیمت جنگی اش برگشت، جان در حالی که از تعجب شاخ در آورده بود پرسید: مگر یک نفر دیگر به جای صاحب روزنامه فروشی در آنجا بود ؟
جک خندید و به دوستش گفت: دوست عزیزم، اگر قبل از هر چیز دیگران را درک کنی، به آسانی می بینی که دیگران هم تو را درک خواهند کرد ولی اگر همیشه منتظر باشی که دیگران درکت کنند، خوب، دیگران همیشه به نظرت بی منطق می رسند. اگر با درک شرایط مردم از آنها تقاضایی بکنی، به راحتی برآورده می شود.

 

 

“غرور بیجا”

یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد، تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد. برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد.
در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرف نظر کرد. بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند، تا این که به ناچاربرگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت.
باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بی درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند. شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد، بر روی زمین افتاد.
ناگهان صدای برگ جوان را شنید که می گفت: “اگر چه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود، ولی همین خیال واهی پرده ای بود بر چشمان واقع نگرت، که فراموش کنی نشانه حیاتت من بودم!!!”

 

 

“حیای یک سگ”

 

مرحوم آقاى بلادى فرمود یکى از بستگانم که چند سال در فرانسه براى تحصیل توقف داشت، در مراجعتش نقل کرد که:
در پاریس خانه اى کرایه کردم و سگى را براى پاسبانى نگاه داشته بودم، شبها درب خانه را مى بستم و سگ نزد در مى خوابید و من به کلاس درس مى رفتم و برمى گشتم و سگ همراهم به خانه داخل مى شد. شبى مراجعتم طول کشید و هوا هم به سختى سرد بود به ناچار پشت گردنى پالتو خود را بالا آورده، گوشها و سرم را پوشاندم و دستکش در دست کرده صورتم را گرفتم، به طورى که تنها چشمم براى دیدن راه باز بود، با این هیئت درب خانه آمدم تا خواستم قفل در را باز کنم سگ زبان بسته چون هیئت خود را تغییر داده بودم و صورتم را پوشیده بودم، مرا نشناخت، به من حمله کرد و دامن پالتوی مرا گرفت.
من فورا پشت پالتو را انداختم وصورتم را باز کرده، صدایش زدم تا مرا شناخت. با نهایت شرمسارى به گوشه اى از کوچه خزید. در خانه را باز کردم و هرچه اصرار کردم داخل خانه نشد. به ناچار در را بسته و خوابیدم. صبح که به سراغ سگ آمدم دیدم مرده است، دانستم از شدت حیا جان داده است…
اینجاست که باید هر فرد از ما به سگ نفس خود خطاب کنیم که چقدر بى حیاییم، راستى که چرا از پروردگارمان که همه چیزمان از او است حیا نمى کنیم، و ملاحظه حضور حضرتش را نمى نماییم؟؟

 

 

“مارها و قورباغه ها

 

مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها از این نابسامانی بسیار غمگین بودند تا اینکه قورباغه ها علیه مارها به لک لکها شکایت کردند لک لکها چندی از مارها را خوردند و بقیه را هم تار و مار کردند و قورباغه ها از این حمایت شادمان شدند طولی نکشید که لک لکها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها قورباغه ها ناگهان دچار اختلاف دیدگاه شدند عده ای از آنها با لک لکها کنار آمدند و عدهای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند مارها بازگشتند ولی اینبار همپای لک لکها شروع به خوردن قورباغه ها کردند حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شدهاند که انگار برای خورده شدن به دنیا آمده اند ولی تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است ! اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان !؟

 

 

“عابد و ابلیس”

 

 

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند :

فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند !

عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند…

ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت :

ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!

عابد گفت : نه، بریدن درخت اولویت دارد…

مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند، عابد بر ابلیس غالب آمد

و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست.

ابلیس در این میان گفت : دست بدار تا سخنی بگویم،

تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است،

به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛

با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است …

 

عابد با خود گفت : راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم

و آن دیگر هم به معاش صرف کنم ، و برگشت…

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت ،

روز دوم دو دینار دید و برگرفت ، روز سوم هیچ پولی نبود!

خشمگین شد و تبر برگرفت و به سوی درخت شتافت …

باز در همان نقطه ، ابلیس پیش آمد و گفت: کجا؟!

عابد گفت: می روم تا آن درخت را برکنم !

ابلیس گفت : زهی خیال باطل ، به خدا هرگز نتوانی کند !!!

باز ابلیس و عابد درگیر شدند و این بار ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست!

عابد گفت : دست بدار تا برگردم !

اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟!!

ابلیس گفت : آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی

و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛

ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی …

 

 

“امتحان وزیران”

 

یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند

و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند :

از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برود

و اینکه این کیسه ها را  برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند.

همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند

و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند…

 

وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند !

وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات

را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد…

اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد

و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند،

پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود

و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود…

و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد

کیسه را با علف و برگ درخت و خاشاک پر نمود !!!

روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند

و وقتی وزیران نزد شاه آمدند، به سربازانش دستور داد،

سه وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند…!!!

شما کیسه خود را چگونه پر می کنید …؟!!

 

نوید شتابی فرد بازدید : 438 1390/06/04 نظرات (0)

چه بگویم؟ سخنی نیست 
می وزد از سر امید، نسیمی؛
لیک تا زمزمه ای ساز کند
در همه خلوت صحرا
به رهش
نارونی نیست 
چه بگویم؟ سخنی نیست 
***
پشت درهای فرو بسته
شب از دشنه و دشمن پر
به کنج اندیشی
خاموش 
نشسته ست 
بام ها
 زیرفشار شب
کج،
کوچه 
از آمدو رفت شب بد چشم سمج
خسته ست
***
چه بگویم ؟ سخنی نیست

 

 

 

سفیران 

تعداد صفحات : 50

درباره ما
Profile Pic
ثبت شده در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 508
  • کل نظرات : 198
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 14
  • آی پی امروز : 43
  • آی پی دیروز : 51
  • بازدید امروز : 120
  • باردید دیروز : 212
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 626
  • بازدید ماه : 1,529
  • بازدید سال : 4,572
  • بازدید کلی : 927,487